در ادامه ی اون پست که قبلا نوشتم.
همین تازگیا، صبح بعد ازینکه اولی رفت مدرسه، رفتم تو اتاق بچه ها و رو تخت اولی خوابیدم. توی خواب یکی صدام میزد مامان مامان. میخواستم بیدار بشم ولی نمیتونستم. اینو من قبلا هم تجربه کردم، ترجیح میدم همون اسم فلج خواب رو براش به کار ببرم تا بختک. اطرافمو میدیدم و اون صدای بچگونه هم همش صدام میکرد. فکر کردم دومی بیرون از اتاق داره صدام میکنه ولی یکمی هم صداش تفاوت داشت. در همون حال و تلاش برای حرکت بودم و نمیتونستم ببینم دومی تو تختش هست یا نه، که صدای جا به جا شدن و نفس کشیدنش رو شنیدم و مطمئن شدم تو اتاقه. بعد انگار یکدفعه از جام بلند شدم و به پشت در بسته اتاق رسیدم و اون صدا گفت مامان هر وقت تو آماده باشی من میام و بعد با فشار پرت شدم توی تخت طوری که حس میکردم تخت حرکت میکنه!! بعدش به یک حال خیلی بد رسیدم و تونستم بدنمو حرکت بدم.
پ.ن۱: مشکل از تخت می باشد نه از ما و مجددا نه ازون جن کوچولومون.
پ.ن۲: یه بار خواستم از پروفایل وبلاگم، اون "علایق:بچه" رو پاک کنم، نتونستم. انگار بودن اون کلمه برای من بچه میشه یا تغییری در من میده.