پرفورمنس یادها در آب، در موزه ی هنرهای معاصر اصفهان؛ من هیچوقت همچین حسی ندارم. می ری نم تو هر چی کار نمادینه. البته ری دن ذهنی.
اون سال که پلاسکو سوخت، دومی خانه کودک میرفت، بعد اینارو قرار بود ببرن تو آتش نشانی و نقاشی بکشن و ازین کارای نمادین مسخره کنن. یه سری بچه ی سه تا پنج ساله. من اجازه ندادم بره، با یه توضیح کوتاه چون چنین چیزایی توضیحش تو واقعیت سختتره و دم و دستگاه اون خانه کودک هم خیلی حسابی بود، همشون روانشناسهای سطح بالا و نمیشد چندان به کاری که میکنن خرده گرفت. من اونموقع خودمو یه آتش نشانم تصور میکردم فکر سروصدای بچه ها و نقاشیای خط خطیشون و همه کاراشون حس فرار بهم میداد. خلاصه اینکه امیدوارم این دوتا هم مثل خودم بری نن تو کارای نمادین. حالا اونا که همچین حسی دارن بفرمان به خاطر سیل زده ها پارچه ی فلان شکل بندازن تو آب، کسی جلوشونو نگرفته، ولی در برابرش هستند و خواهند بود آدمایی مثل من.