1.
بچه ها بچه ها ! چی میگید تو کامنتها به هم ؟ ×_×
اصلا کی، کیه؟ بعد اگه منو میشناسید میخواید طرفداری کنید یا برعکس، هیت بدین، من میگم بیخیال چون من که نمیشناسمتون. اما مرسی به هر حال از فردی که طرفداری میکنه. یه سری کامنت خصوصی هم دارم نمیدونم کی حال داشته گذاشته.. من اصلا بعد مدتها دارم مینویسم و اکثر نوشته هامو ثبت موقت کردم. کلی پست دارم که اگه کسی از قدیم بوده شاید یادش مونده باشه. ولی اگه کسی مشکلی یا سوالی با من داره، بیاد با خودم تو یک فضای دیگه حرف بزنه. آیدی بده مشکلو حل کنیم، مثلا الان فحش دادی چی شد؟
2.
من از روی تنهاییم مینویسم. چون اصل ِ زندگی من توی شبه. و وقتی رفیقم با من صحبت میکرد به من میگفت من آدم شب بیداری هستم و خوابم نمیبره. حالا که میبینه من با رابطه جنسی اوکی نیستم و خونه اش به این قصد نمیرم، به من میگه ارزشی نداره براش که بخواد شب بیدار باشه. جمله اش همین بود دقیقا: که من اگه شب بیدار میموندم برای این بود که تو رو همراهی کنم برای رفاقت کاملی که رابطه ی جنسی هم جز ارکان اصلیشه. یا کلی منت گذاشت سر ِ من که این همه شب به خاطرت بیدار موندم!! بارها گفته. که یه بار من گفتم شب بیدار موندی دیگه، مگه مثلا منو تو شب بردی کلاب شبانه یا رفتیم دور دور و گردش یا رفتیم بار و اونجا برام مشروب سرو کردی، یا رفتیم پارتی؟ که باز بهم حمله کرد که کلاس تو اینجور چیزاست و من فلانم و شماها فلانید و اینا. که من گفتم عزیز من ، این چیزا تو خارج از ایرانه منظورم اینه که بیدار بودی با هم حرف زدیم، تماس تصویری گرفتیم، خندیدیم گریه کردیم، خوش گذروندیم حتی در حالت دور، یه جوری میگی من برات بیدار موندم انگار خرجی کردی یا من ازت کندم و در برابرش کاری نکردم. وگرنه ما که اینجا بار و کلاب نداریم، مثال بود. اما بازم سرم منت ِ شب بیداری ها رو گذاشت و هر شب منو تو تنهایی خودم گذاشت. حتی چند بار حالم بد بود ازش خواستم بیشتر بمونه اما نه حالمو درک کرد بلکه حرفایی زد که بدتر دعوا شد و من حتی اگه در حال مرگ هم باشم جرات ندارم بگم به خاطر من امشب، یک ساعت بیشتر بمون.. به خدا که جرات ندارم.. میترسم بیخوابی بزنه به سرش دعوام کنه باز. از اون طرف یه آدم بی اعتماد شدم.. دوست ندارم با کسی حرف بزنم و اگرم اتفاقی حرفی زده باشم همه رو پاک میکنم، یا با بچه های زمان مدرسه نهایت تا یک/یک و نیم گروهی حرف زده باشیم. در صورتیکه من نیاز دارم یه پسر/مرد باشه و باهاش حرف بزنم. نمیتونم دروغ بگم که برام فرق نداره. بعد از رفتارای دوستای سابقم حق دارم. اون از سوسن که خواستم ببینمش بعد این همه سال جا زد و یه سری حرف به شدت برخورنده بهم زد و دیگه نخواستم سراغشو بگیرم انگار کلاسش به من نمیخورد چون فلان جا مشغول به کار شده بود و زبان میخوند و من دیگه براش کم بودم.. سوسن جان! اینو میخونی زمانی؟ اون همه تایمی که من برات گذاشتم و محرم اسرارت بودم و حرفاتو میشنیدم، هر ساعتی که تو میخواستی، ارزش نداشت که حالا که از مشهد اومدی تهران، گاه به گاه همو ببینیم؟ اون از فرزانه که تنها حرفش بهم این بود زنده ام. میدونم افسرده است اوکی منم افسرده ام. اون از پرنده بازی که اجازه نداد من حرفی بزنم و یک طرفه برای دوستیمون تصمیم گرفت و اون از مهربونی که.. مهربون خوب بود.. اما سن و سالش دیگه به من نمیخورد، انگیزه ای نداشت، باید با دخترای جوونتر رفت و آمد میکرد انگار و اون تایمی که حرف میزدیم هیچوقت حرف از دوستی غیرمجازی نزد بعدم منو به نمیدونم چه رفتاری متهم کرد و محو شد. حداقل مثل بقیه نبود.. تا حد زیادی تکلیفم باهاش مشخش بود و فهمیدم ارتباطمون تموم شده. بقیه ی دوستامم، اونایی که خانوادگی میشناختیم فاز ِ مریم مقدس برداشتن کم کم و حتی به آرایش کردن منم گره به ابروشون میفتاد و دیگه برای دوستی با من مناسب نبودن. پس ممنون. من دوست ِ خانوم نمیخوام. نمیتونم تو این ترس سپری کنم که افکار پنهانی داره و ممکنه در پس ِ عزیزم گفتنش، بخواد که سر به تن من نباشه. اونم از دوست ِ مدرسه ای چندین ساله ام.. که خودش با کنسرت اوکی بود حتی گفت سه تایی با فلانی بریم که با گیتاریست هم یه حرفی بزنیم عکس بندازیم بعد گفتم باشه منتظرت میمونم بهم خبر بده.گفتم منتظرتم.مجبور شدم بلیطمو تو جایی که دوست نداشتم بگیرم انقدر منتظر موندم. هفتم دی کنسرته و هنوزم خبر نداده! یه کلام بگه نمیام نرگس. انگار میخوایم بریم مثلا پارک و لازم نیست از قبل بلیط بگیریم.. معلومه که دوست ِ زن لازم ندارم.. همین حرف زدن گروهی خوبه فقط.. میگیم میخندیم تو مجازی و تمام. اما من به دوست ِ مرد احتیاج دارم. و هیچ چیز یک طرفه نیست اگه اون آدم حال منو خوب میکنه منم بلدم حال دلشو خوب کنم..