reName

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

توسط نرگس | پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ | 0:6

وقتی که آدم تقریبا ساده ای هستی با یک زندگی معمولی و یک نیت خوب و پاک. و خواهرت جلوی خانوادت ضایعت میکنه و حرفایی میگه که اصلا نگفتی. و بقیه هم فقط نگاه میکنن به این مکالمه که یک طرفش لحن همراه با اغراق و تمسخره و طرف دیگه لحن همراه با تعجب و اینکه عه این چه حرفیه و نه اینطور نیست و .. رفع شبهه.

دلم خیلی آروم شکست و جلوی اشکهامو گرفتم. با بچه ها اومدیم خونه و م نبود. لباسامونو عوض کردیم و همونجا که شلوار دومی رو وقتی به دیوار تکیه داده بود کشیدم بالا، دیگه اشکهام سرازیر شد و خیلی آروم که بچه ها نفهمن رو به دیوار نشستم و اشک ریختم. اونا هم پشت سرم روی زمین درازکشیده بودن و میگفتن خوابمون میاد. بعد که حسابی گریه کردم رفتم توی دستشویی و اشکهامو شستم، دومی اومد و دستشو گرفت زیر شیر آب و وقتی لپ های صورتیشو دیدم و بهم خندید منم خندیدم.

آرشیو وب
  • دی ۱۴۰۴
  • آذر ۱۴۰۴
  • آبان ۱۴۰۴
  • آبان ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۰
  • مرداد ۱۴۰۰
  • اسفند ۱۳۹۹
  • بهمن ۱۳۹۹
  • دی ۱۳۹۹
  • آذر ۱۳۹۹
  • آبان ۱۳۹۹
  • مهر ۱۳۹۹
  • شهریور ۱۳۹۹
  • مرداد ۱۳۹۹
  • تیر ۱۳۹۹
  • خرداد ۱۳۹۹
  • اردیبهشت ۱۳۹۹
  • فروردین ۱۳۹۹
  • اسفند ۱۳۹۸
  • بهمن ۱۳۹۸
  • دی ۱۳۹۸
  • آذر ۱۳۹۸
  • آبان ۱۳۹۸
  • مهر ۱۳۹۸
  • شهریور ۱۳۹۸
  • مرداد ۱۳۹۸
  • تیر ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اردیبهشت ۱۳۹۸
  • فروردین ۱۳۹۸
  • اسفند ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • آذر ۱۳۹۷
  • آبان ۱۳۹۷
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای reName محفوظ است .